چون بلا نیست بی مشیت او


دل نهادیم بر بلیت او

جلوه حسن یار بین و مبین


حال کیفیت و کمیت او

مفلسانیم و با هزار امید


دست در دامن عطیت او

غیر با دوست در نمی گنجد


بر حذر زآتش حمیت او

صوفی انکار درد نوش مکن


تو چه دانی صفای نیت او

های و هویی که از هوا داریم


آن هوی نیست بی هویت او

با قدشت راست گشت ابن حسام


آفرین باد بر سویت او